داستان هیزم شکن و فرشته مهربان

این وبلاگ صرفا در مورد کتاب و رمان می باشد

داستان کوتاه عاشقانه.
تاریخچه و آداب و رسوم شب یلدا
داستان کوتاه و خواندنی ابراز عشق
داستان او هیچ گاه مرا ترک نکرد مادرم قهرمان من است
دلم می خواد یه دختر داشته باشم
سیزده بدر همگی رنگی
چهارشنبه ۰۷ آذر ۰۳

داستان هیزم شکن و فرشته مهربان

هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود تبرش افتاد تو رودخونه وقتی در حال گریه کردن بود یه فرشته اومد و ازش پرسید : چرا گریه می کنی؟

هیزم شکن گفت : تبرم توی رودخونه افتاده. فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت و از هیزم شکن پرسید : آیا این تبر توست؟ هیزم شکن جواب داد : نه

فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید : آیا این تبر توست؟ دوباره هیزم شکن جواب داد : نه فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید : آیا این تبر توست؟ جواب داد : آره



فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به اوداد و هیزم شکن خوشحال روانه خونه شد.

دیدار مجدد فرشته با هیزم شکن

روزی دیگر هیزم شکن وقتی داشت با زنش کنار رودخونه راه می رفت زنش افتاد توی همان رودخانه.

هیزم شکن داشت گریه می کرد که فرشته باز هم اومد و پرسید که چرا گریه می کنی؟ اوه فرشته، زنم افتاده توی آب.  فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید : زنت اینه؟ هیزم شکن فریاد زد : آره!

فرشته عصبانی شد و گفت : تو تقلب کردی، این نامردیه. هیزم شکن جواب داد : اوه، فرشته من منو ببخش سوء تفاهم شده. می دونی، اگه به جنیفر لوپز نه می گفتم تو می رفتی و با کاترین زتاجونز می اومدی.

 

و باز هم اگه به کاترین زتاجونز نه می گفتم، تو می رفتی و با زن خودم می اومدی و من هم می گفتم آره. اونوقت تو هر سه تا رو به من می دادی .اما فرشته، من یه آدم فقیرم و توانایی نگهداری سه تا زن رو ندارم و به همین دلیل بود که این بار گفتم آره

 

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.