منشی رئیس با خود فکر کرد شاید برای گرفتن تخفیف شهریه آمده اند یا شایدهم پسرشان مشروط شده است و می خواهند به رئیس دانشگاه التماس کنند.پیرمرد مؤدبانه گفت: «ببخشید آقای رییس هست؟ » منشی با بی حوصلگی گفت:«ایشان تمام روز گرفتارند.» پیر مرد جواب داد : « ما منتظر می مونیم. »منشی اصلاً توجهی به آنها نکرد و به این امید بود که بالاخره خسته میشوند و پی کارشان می روند. اما این طور نشد. بعد از چند ساعت ، منشی خسته شد و سرانجام تصمیم گرفت مزاحم رییس شود ، هرچند ازاین کار اکراه داشت.وارد اطاق رئیس شد و به او گفت : « دو تا دهاتی آمده اند و می خواهند شما راببینند . شاید اگرچند دقیقه ای آنها را ببینید، بروند.» رییس با اوقات تلخی آهی کشید و سرتکان داد. نفر اول برترین دانشگاه کشور .....
- پنجشنبه ۰۹ آذر ۹۶ ۱۰:۱۰ ۲,۳۴۹ بازديد
- ۲۱۳ ۲۴۵
- ادامه مطلب
- ۰ نظر