تا عشق

این وبلاگ صرفا در مورد کتاب و رمان می باشد

داستان کوتاه عاشقانه.
تاریخچه و آداب و رسوم شب یلدا
داستان کوتاه و خواندنی ابراز عشق
داستان او هیچ گاه مرا ترک نکرد مادرم قهرمان من است
دلم می خواد یه دختر داشته باشم
سیزده بدر همگی رنگی
چهارشنبه ۰۷ آذر ۰۳

داستان عاشقانه تلخ و شیرین

این یکی از داستان های عشقی، تلخ و شیرین است پسری  به نام دارا در یکی از روستاهای کوچک زندگی می کرد.او18 سال داشت و بسیار زیبا بود.او قلبی رئوف و مهربان داشت.دارا در یکی از روزههای پائیزی که که در مقابل خانه ی شان نشسته  بود  و برای  زندگی  آینده خود برنامه ریزی میکرد،چشمش به دختری رعناافتاد.آن دختر اهل آن روستا نبود.دخترک بسیار زیبا بود.نام آن دختر سارا بود.هر دوی آنها …  
                                           

یک قدم تا عشق

باد سرد پاییزی به صورتم تازیانه می زد، زیپ پالتویم راتا روی چانه بالا کشیدم و بی صبرانه به انتظار تاکسی ماندم.. دردل مدام به فواد بدوبیراه می گفتم که حاضر نشده بود قید خوابش را بزندو مرا به دانشگاه برساند. اگرچه فواد تمام شب گذشته را شیفت شب بود ودر بیمارستان به مداوای بیماران مختلف پرداخته بوداما باز هم انتظار داشتم که مرا در این های سرد به دانشگاه برساند. با شنیدن صدای بوق تاکسی به خودم آمدم و بدون معطلی خودم را روی صندلی آن انداختم.

ساعتی بعد در هیاهوی دختران و پسرانی که به دانشکده هجوم می آوردند خودم را گم کردم. مغرورانه و با گامهایی محکم بدن توجه به اطرافم به طرف سالن کلاسها رفتم. از دور ندارا دیدم .

ازهمانجا برایم دستی تکان داد و من باتبسمی جواب اورا دادم . و به طرفش رفتم. ندا تنها همکلاسی بود . که موفق شده بودم با او رابطه برقرار کنم. در واقع اخلاق من به گونه ای بود که خیلی به ندرت پیش می آمد با کسی صمیمی شوم. البته صمیمی که نه در حد یکرابطه دوستانه فقط همین. فکر کنم پایداری رابطه من و ندا هم به این علت بود که او توانسته بود مرا به چنین اخلاقی به عنوان دوست خود بپذیرد. ندامثل همیشه شادو قبراق به نظر می رسید. ابتدا به گرمی خوش و بشی با هم کردیم بعد اونگاهی به سر تا پایم انداخت . و با حرص گفت :

-فرناز جان حیف از این همه خوشگلی که خدا به تو داده.

عشق چیست

آیا من به خاطر اینکه به شما نیاز دارم دوستتان دارم؟ یا به خاطر اینکه دوستتان دارم به شما نیاز دارم؟ (اریج فرام)

وقتی به کسی می گویید «دوستت دارم» به چه معنی است؟ جوابها و تفاسیر زیادی به این سؤال وجود دارد. اما زمانی که این سؤال را می پرسید اکثریت مردم می گویند که عشق یک حس است و در قالب کلمه نمی گنجد. مردمی که عاشق شدن را تجربه کردند از یک احساس درونی شبیه خواب گرم و شیرین گاهی از گیجی و بی فکری صحبت می دهند. مارازیتی دوناتلا روانپزشک از دانشگاه پیزا بیان کرده که «دیوانه وار عاشق شدن براستی باعث بیماری روانی می شود.»

همیشه مردم می پرسند «عشق واقعی را چگونه بشناسم؟ چگونه مطمئن شوم چه زمانی عشق آسیب به من می زند؟» در تلاشی برای پاسخ به این سؤالها، از مردمی که احساس عاشقی را تجربه کردند سؤال شد و این نتایج طبق تحقیقات انسان شناس پروفسور هلن ای. فیشر بدست آمد:

مردمی که عاشق شدند نیروی قوی را حس می کنند که سبب کشش این دو جنس به هم می شود، گاهی این نیرو، کشش قوی فیزیکی است و به گفته روانشناسان عامل مهمی در عشق خیالی است. گاهی فراتر از این بوده و تحقیقات جدید پیشنهاد می کند بدنهای ما فرایندهایی را ایجاد می کند که مطمئن می شویم عاشق جنس مخالف شده ایم.